خاطـره
گرچه نا محرمم به خلوت تو *** عاجزم کرده این دل شیدا
در گـریــز از عذاب تنهـایــی *** می پرد تا هوای شهر شما
ملـکـوت است یاد تو بانـــو *** یاد تـــو راحـت همـه جان ها
صبح وشامم تو ذکر تسبیحی *** در فریضه و یا به وقت دعا
غــرقـه در آسمان لاهوت ام *** با خیال تو در حریم خدا
آن غروب و نماز و آن افطار *** اولین بوسه روی دست شما
بستر رودخانه ، گنبد و نور *** سمت چپ پیچ را بـرو بالا
می رسیدیم دور آن میدان *** جان به لب می رسید از تو جدا
یاد آن لحـظه های رویـایی *** مست می سازد این دل ما را
می گریزم دوباره از غم ها *** بار دیگر مــرور خـاطــره ها